کلان سال گردیدن

لغت نامه دهخدا

کلان سال گردیدن. [ ک َ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) پیر و سالخورده گردیدن.تعوید. اقلحمام. کهامة. عساء. عسی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پیر و سالخورده گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل
محتمل
محتمل
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
سعادت
سعادت