منجنون

لغت نامه دهخدا

منجنون. [ م َ ج َ ] ( ع اِ ) دولاب یا چرخ دلو بزرگ که بر آن آب کشند. منجنین. ( منتهی الارب ). دولاب. منجنین. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مأخوذ از منگنه فارسی، دولاب و چرخ دول بزرگ که از آن آب کشند. ( ناظم الاطباء ). قسمی آلت آبیاری. ( مفاتیح العلوم ). چرخ چاه. گردون. عجله. || دهر. روزگار. ج، مناجین. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قرین رحمت
قرین رحمت
ملکا
ملکا
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
ارور
ارور