مرماحوز

لغت نامه دهخدا

مرماحوز. [ م َ ] ( معرب، اِ ) مرماخوز. نوعی از مرو که به فارسی مرزنجوش گویند. ( ضریر انطاکی ). نوعی از مرو. ( بحر الجواهر ). نوعی از مرو است، به پارسی مرو خشک خوانند و نیکوترین آن بستانی بود. ( از مفردات ابن البیطار ). جنسی از حی العالم. ( مفاتیح العلوم ). مرماهان. نوعی از برسفانج. مروماحوزی. خرنباش. مرماحوز، و آن گیاهی باشد چون مرو با برگهای خرد و گل سفید و بوی خوش. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
این طرف
این طرف
تکه
تکه
اسرع وقت
اسرع وقت
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر