غطل

لغت نامه دهخدا

غطل. [ غ َ ] ( ع مص ) تو بر تو نشستن تاریکی ابر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): غطلت السماء غطلاً؛ اطبق دجنها. ( اقرب الموارد ).
غطل. [ غ َ طَ ] ( ع مص ) غطل لیل؛ برهم نشستن تاریکی شب و مخلوط گردیدن. ( منتهی الارب ): غطل اللیل غطلاً؛ التبست ظلمته. ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چیپ
چیپ
آراست
آراست
مجال
مجال
فال امروز
فال امروز