عؤول

لغت نامه دهخدا

عؤول. [ ع ُ ئو ] ( ع مص ) کافی و بسند گردیدن عیال خود را. ( منتهی الارب )( آنندراج ). معاش و مؤونت دادن عیال را. ( از اقرب الموارد ). || گم کردن کسی را مادرش. ( از منتهی الارب ). || کفالت کردن و اداره کردن یتیم را. ( از اقرب الموارد ). عَول. رجوع به عول شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تشحیذ
تشحیذ
نشانه
نشانه
قرین
قرین
همپایه
همپایه