عنان راندن

لغت نامه دهخدا

عنان راندن. [ ع ِ دَ ] ( مص مرکب ) درآمدن. حمله آوردن. روی آوردن:
از آن سهمگن تر سیاهی قوی
عنان راند بر چالش خسروی.نظامی.

فرهنگ فارسی

در آمدن حمله آوردن روی آوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت