علی رعینی

لغت نامه دهخدا

علی رعینی. [ ع َ ی ِ رُع َ ] ( اِخ ) ابن مهدی بن محمدبن علی بن داودبن محمدبن عبداﷲبن محمدبن احمدبن عبدالقاهربن عبداﷲبن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی، مکنّی به ابوالحسن. اولین تن از خوارج بنی مهدی در زبید. وی ابتدا از وعاظ و مرشدان به راه حق در تهامه یمن بود و اندک اندک بسیاری ازمردم به او گرویدند تا در سال 545 هَ. ق. گروه کثیری با وی بر امامت بیعت کردند و او برجبال صعود کرد و کسانی را که با وی صعود کردند «مهاجر» نامید. وی بارها به قرای تهامه حمله آورد و بسیاری از آن مناطق را تسخیر کرد. و بین او و حاتم بن عمران صاحب یمن جنگی سخت درگرفت. سرانجام به سال 554 هَ. ق. درگذشت و دو ماه پیش از وفاتش، شهر زبید را ازدست متوکل علی اﷲ احمدبن سلیمان خارج ساخت. عقاید اوموافق عقیده خوارج بود و پیروانش را به مناسبت تهلیل بسیاری که می کردند «مهللة» نامیدند. جانشینان او تا سال 569 هَ. ق. بلاد تهامه و بعضی نواحی آن را درتصرف داشتند و در این سال به دست ایوبیان منقرض گشتند. ( از الاعلام زرکلی بنقل از بلوغ المرام ص 17 ) ( ازطبقات سلاطین اسلام ص 85 ) ( از معجم الانساب زامباور ص 182 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شب دراز است و قلندر بیدار
شب دراز است و قلندر بیدار
عاری
عاری
هورنی
هورنی
جام
جام