سراخور

لغت نامه دهخدا

( سرآخور ) سرآخور. [ س َ خُرْ ] ( اِ مرکب ) رجوع به سرآخر شود. || میرآخور و رئیس اصطبل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

( سرآخور ) اسبی که در طویله از همۀ اسب ها بهتر باشد.

فرهنگ فارسی

( سر آخور ) ۱ - اسبی که بر همه اسبان مقدم بندند اسب سر طویله. ۲ - میر آخور رئیس اصطبل.
میر آخور و رئیس اصطبل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لاشی
لاشی
میلف
میلف
علت
علت
فال امروز
فال امروز