ستانیدن

لغت نامه دهخدا

ستانیدن. [ س ِ / س َ دَ ] ( مص ) گرفتن. ( آنندراج ). ستدن: و هیچ مهتر سخن نگفتی و گفتی تو رشوت ستانیده ای و هیچکس را بر هیچ کار ایمن نداشتی. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). و مردمان را خواسته ها ستانیدند و چهارپایان براندند و شهرها بگرفتند. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( ستاند ستاند خواهد ستاند بستان ستاننده ستانده ) چیزی از کسی گرفتن ستدن.
گرفتن. ستدن

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جزئیات یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
اگزجره یعنی چه؟
اگزجره یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز