زنکباری

لغت نامه دهخدا

زنکباری. [ زَ ] ( اِ ) صمغ درخت کاج و صنوبر که به فرانسه تربانتین نامند. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ترغیب
ترغیب
متعاقبا
متعاقبا
تصویر
تصویر
حریص
حریص