زفیف

لغت نامه دهخدا

زفیف. [ زَ ] ( ع مص ) شتافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی، ترتیب عادل بن علی ). زف. رجوع به زَف. و نشوءاللغة ص 19 شود. || ( ص ) شترمرغ نر بسیارزف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سریع. ( اقرب الموارد ). رجوع به همین کتاب شود.

فرهنگ فارسی

شتافتن یا سریع
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه فال انگلیسی فال انگلیسی