ذوطلح

لغت نامه دهخدا

ذوطلح. [ طَ ل َ ] ( اِخ ) جایگاهی است نزدیک طائف بنومحرز را. ( المرصع ). و در شعر حطیئة نام او آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
باایمان
باایمان
کیری
کیری
چوسی
چوسی
تزویر
تزویر