تزویر

تزویر

تزویر به معنای اصلاح و زیبا جلوه دادن دروغ است. در واقع، نفاق نیز نوعی تزویر به شمار می‌آید، زیرا فرد منافق با ظاهری زیبا سعی می‌کند درون خود را پنهان کند تا شناسایی نشود. در مورد نفاق باید گفت که اگر ظاهر و باطن یک فرد یکی باشد، این نشان‌دهنده مروت و جوانمردی اوست. اما شخص منافق، که در نظر خداوند مورد نفرت است، ظاهر و باطنش متفاوت است. نفاق به معنای خاص خود، به ویژگی افرادی اشاره دارد که به ظاهر در صف مسلمانان قرار دارند، اما در باطن به کفر گرایش دارند. با این حال، نفاق معنای وسیع‌تری دارد و شامل هر نوع دوگانگی بین ظاهر و باطن، گفتار و عمل می‌شود، حتی اگر این ویژگی‌ها در افراد مؤمن نیز وجود داشته باشد که ما به آن‌ها رگه‌های نفاق می‌گوییم. جعل و تزویر به معنای ایجاد نوشته یا سند، ساخت مهر یا امضای افراد رسمی یا غیررسمی، خراشیدن، تراشیدن، قلم بردن، الحاق، محو، اثبات، سیاه کردن، تغییر تاریخ سند نسبت به تاریخ واقعی، الصاق یک نوشته به نوشته دیگر، یا استفاده از مهر شخصی بدون اجازه او و موارد مشابه به منظور تقلب است. ماده 524 - هر فردی که احکام، امضا، مهر، فرمان یا دستخط مقام رهبری یا روسای سه قوه را به اعتبار مقام آنان جعل کند یا با علم به جعل یا تزویر از آن استفاده نماید، به حبس از سه تا پانزده سال محکوم خواهد شد.

لغت نامه دهخدا

تزویر. [ ت َزْ ] ( ع مص ) بیاراستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آراستن و بر پای داشتن چیزی را و راست و نیکو کردن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بیاراستن و نیکو گردانیدن و راست کردن چیزی. ( آنندراج از کنز ). آراستن و بر پای داشتن چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). آراستن دروغ را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مکر و فریب کردن و بیاراستن دروغ. ( غیاث اللغات ). تزیین دروغ. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). فهو مزور؛ ای سموه ُ بالکذب. ( متن اللغة ). || ( اِ ) فریب و مکر و دروغ و دورویگی و نفاق و غدر و حیله و ریو. تلبیس. ( ناظم الاطباء ): تمویه وتزویر آنها مرا در خشم او افکند. ( کلیله و دمنه ).
ترا حرفی به صد تزویر در مشت 
منه بر حرف کس بیهوده انگشت.نظامی.زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار
پرده از سر برگرفتم اینهمه تزویر را.سعدی.گره بر سر بند احسان مزن 
که این زرق و شید است و تزویر و فن.( بوستان ).از آن تصویر و تزویر استکشاف فرمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1تهران ص 431 ). || اصلاح و نیکو کردن هر چیزی از خیر و شر. ( از متن اللغة ). || مایل گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). || گرامی داشتن زائر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ): استضات بهم فنورونی و زرتهم فزورونی. ( اقرب الموارد ). || احسان کردن قوم بصاحب و بزرگ خود. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || باطل گردانیدن شهادت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). || نشان و علامت کردن به زور و بهتان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): زور نفسه اذا رشحها بالزور. ( منتهی الارب ). || دروغ بستن به کسی. || تهمت زدن بر کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || دروغ ظاهر کردن. ( آنندراج از منتخب ). || آماده کردن کلام را در نفس خود. || چیزی را بخاطر نیکویی آن خاص خویش کردن. ( از اقرب الموارد ). || خوردن مرغ تا آنجا که چینه دانش برآید. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || تزویر خط، ساختن آن. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ). مانند کسی خط نوشتن. خط کسی را تقلیدکردن: مزور بحسن خطه علی ابی عبداﷲبن مقلةتزویراً لایکاد یفطن له. ( معجم یاقوت چ مارگلیوث ج 1ص 411 ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) مکر کردن، فریب دادن.

فرهنگ عمید

۱. آراستن کلام یا چیز دیگر.
۲. مکر کردن، فریب دادن، گول زدن، دورغ پردازی.
۳. دورویی کردن.

فرهنگ فارسی

آراستن کلام یاچی دیگر، مکرکردن، افزون کردن
۱-( مصدر ) دروغ پردازی کردن. ۲- مکر کردن فریب دادن گول زدن. ۳- دو رویی کردن. ۴- ( اسم ) دروغ پردازی. ۵- غدر حیله.

ویکی واژه

مکر کردن، فریب دادن.

جملاتی از کلمه تزویر

صبحم عجبترست که گوید که صادقم وانگاه بر ضمیر تو تزویر می کند
بگفت این و بصد دستان و تزویر بجَست از دام همچون از کمان تیر
بود تزویری به کار این پسر تا شود محروم از مال پدر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم