لز

لز

لز یکی از اصطلاحات مهم در زبان فارسی است که به معنای بدون لزوم یا بی‌دلیل به کار می‌رود. این واژه در محاوره‌ها و متون ادبی، به ویژه در متون فلسفی و عرفانی، به وفور مشاهده می‌شود. به عنوان یک مفهوم، به وضوح بر اهمیت انتخاب‌های آگاهانه و معنادار تأکید دارد و از ما می‌خواهد که در زندگی‌مان از هرگونه رفتار یا گفتار بی‌دلیل پرهیز کنیم. در واقع، این واژه به ما یادآوری می‌کند که هر عمل یا گفتاری باید دلایل و اهداف روشنی داشته باشد. به عبارت دیگر، به عنوان یک نوع هشدار عمل می‌کند که از ما می‌خواهد تا در تصمیم‌گیری‌ها و ارتباطات خود دقت بیشتری داشته باشیم و هر اقدام را با بررسی دقیق و تفکر عمیق انجام دهیم. در این راستا، می‌توان گفت که نه‌تنها به معنای خودداری از کارهای غیرضروری است، بلکه دعوتی است به سمت زندگی‌ای معنادار و هدفمند. در دنیای امروز، با توجه به مشغله‌های روزمره و فشارهای اجتماعی، توجه به مفهوم لز می‌تواند به ما کمک کند تا از رفتارهای سطحی و بی‌فایده فاصله بگیریم و به سمت کارهایی برویم که واقعاً ارزشمند و مؤثر هستند. بنابراین، در هر زمینه‌ای که فعالیت می‌کنیم، از جمله در روابط اجتماعی، تحصیلات، کار و حتی سرگرمی‌ها، باید به اصل لز توجه کنیم و انتخاب‌های خود را بر پایه نیازها و اهداف واقعی‌مان بنا نهیم.

لغت نامه دهخدا

لز. [ ل ِزز ] ( ع ص ) لز شز؛ چسبنده و ملازم و پاینده در بدی. ( منتهی الارب ).
لز. [ ل َزز ] ( ع اِ ) حلقه در. || ( ص )کز لز از اتباع است یعنی سخت بخیل. ( منتهی الارب ).
لز. [ ل َزز ] ( اِخ ) موضعی است به جزیره قیس. ( منتهی الارب ).
لز. [ ل َزز ] ( ع مص ) لزَز. استوار بستن چیزی را. || سخت کردن. || چسبانیدن. ( منتهی الارب ). برچسبانیدن. ( منتخب اللغات ). || نیزه زدن. || لازم بودن چیزی را. || لازم چیزی گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

سخت کردن. لازم بودن چیزی را.

دانشنامه عمومی

لز (آلمان). لز ( به آلمانی: Leese ) یک شهر در آلمان است که در Nienburg واقع شده است. لز ۱٬۷۴۴ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کلمه لز

بشد زخاطرم اندیشه می ومعشوق برفت لز سرم آواز بر بط و طنبور
از لطیفیّ تن و نازکیم باشد لز قطرۀ آبی خیرم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال فنجان فال فنجان