دستارور

لغت نامه دهخدا

دستارور. [ دَ تارْ وَ ] ( ص مرکب ) دستاردار. معمم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دستاربند. عمامه بسر.
- دستاروران؛ ارباب عمائم. اهل عمائم. دستارداران. دستاربندان.

فرهنگ فارسی

دستار دار معمم دستار بند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز