دح

لغت نامه دهخدا

دح. [ دَح ح ] ( ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین.( منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن. گرد آمدن با زن.( از منتهی الارب ). || گردنی زدن. ( منتهی الارب ). قفا زدن. || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. ( منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل. ( از اقرب الموارد ). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پهن کردن چیزی در زمین

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارین یعنی چه؟
ارین یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز