حبشون

لغت نامه دهخدا

حبشون. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) خلال بن موسی. محدث است.
حبشون. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) فضلانی. محدث است.
حبشون. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) نصیبی. ابن یوسف. محدث است.