جغ جغ

لغت نامه دهخدا

جغجغ. [ ] ( ع اِ ) جغجوغه. مو. موی سر. زلف. ج، جغاجغ. ( دزی ).
جغجغ. [ ج ِ ج ِ ] ( اِ صوت ) صدای همهمه و وراجی. صدای حرف زدن درهم و برهم و ناشمرده. ( فرهنگ رازی ص 40 ):
زاهد ز حسد جغجغ باطل کند آغاز
عاشق ز سر سوز چو زد نعره حق حق.اسیری.|| صدای بهم خوردن دندانها. || صدای بهم خوردن بشقاب یا چیزهای دیگر مانند آن. || صدای افزار ماشینی که درست جفت نشده باشد.

فرهنگ فارسی

صدای همهمه و وراجی صدای حرف زدن درهم و برهم و ناشمرده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی