تلاؤم

لغت نامه دهخدا

تلاؤم. [ ت َ ءُ ] ( ع مص ) کفشیر پذیرفتن جراحت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). استصلاح. ( اقرب الموارد ).
تلاوم. [ ت َ وُ ] ( ع ص ) یکدیگر را ملامت کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را نکوهیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

یکدیگر را ملاحت کردن. همدیگ را نکوهیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال آرزو فال آرزو