تبخیت

لغت نامه دهخدا

تبخیت. [ ت َ ] ( ع مص )غلبه کردن و خاموش گردانیدن. ( از قطر المحیط ). غلبه کردن به حجت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ساکت کردن. ( ناظم الاطباء ). || تحری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و منه قول بعض الشافعیة فی اشتباه القبلة: اذا لَم یمکنه الاجتهادُ صلّی علی التبخیت. ( منتهی الارب ). || سخن گفتن از روی بی عقلی و حماقت. || خوشبخت شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

غلبه کردن و خاموش گردانیدن. غلبه کردن به حجت. ساکت کردن. یا تحری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال راز فال راز فال اعداد فال اعداد فال نخود فال نخود