افزاع

لغت نامه دهخدا

افزاع. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فَزَع، بمعنی ترس و بیم. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
افزاع. [ اِ ] ( ع مص ) یاری کردن و فریاد رسیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || ترسانیدن. ( از منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج )( از ناظم الاطباء ). || آگاه گردانیدن. || بی بیم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بیم از کسی ببردن. ( تاج المصادر بیهقی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گواد
گواد
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
مجال
مجال
رویت
رویت