احدل

لغت نامه دهخدا

احدل. [ اَ دَ ] ( ع ص ) مردی که یک دوش وی افراخته تر باشد از دیگر. ( منتهی الارب ). آنکه یک دوشش افراشته تر باشد از دیگر. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). یک دوش بالیده. ( مهذب الاسماء ). || مردی که کتف و گردن وی بسوی سینه بیرون آمده باشد. ( منتهی الارب ). || مرد کژگردن. گردن کج. || یک خایه. || بریک جانب راه رونده. || چپه دست. آنکه با دست چپ بهتر و بیشتر کار کند. ج، حُدل. ( منتهی الارب ).
احدل. [ اَدَ ] ( اِخ ) نام اسپ ابوذر، و یا صواب به جیم است.
احدل. [ اَ دَ ] ( اِخ ) نام سگی.

فرهنگ فارسی

نام سکی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال تماس فال تماس