حزم الضباب

لغت نامه دهخدا

حزم الضباب. [ ح َم ُض ْ ض َ ] ( اِخ ) طائفه ای از ولد عمروبن معاویةبن کلاب باشند. ( معجم البلدان ). و رجوع به حزم ابیض شود.

فرهنگ فارسی

طائفه از ولد عمرو بن معاویه ابن کلاب باشند

جمله سازی با حزم الضباب

و سالها بعد ابن حزم (م 456 ق ) را مى بينيم كه ابوالغاديه را در كشتن عمار ياسرشخصى متاءول و مجتهد و داراى اجر و پاداشى واحد نزد خداىمتعال معرفى مى كند!
شوکانی : پس از ابن حزم کسی مانند وی را ندیدم و گمان ندارم فاصله زمانی این دو مرد همانند ایشان یا مدعی این را به خود دیده باشد.
از حزم تو زمین‌ کنم از عزمت آسمان از رحمت تو جنت و از هیبت تو نار
حزم و دورانديشى آنست كه آدمى از فرصت هاى پيش آمده به خوبى استفاده كند و اجازهندهد فرصت از دستش ‍ برود.
سایهٔ عدل تو شامل بر فراز و بر نشیب منهی حزم تو آگاه از قلیل و از کثیر
از عزم خود شتاب و ز‌ گردون درنگ جوی از حزم خود درنگ و ز غبرا شتاب خواه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ فال چای فال چای