نااندیش انداز

لغت نامه دهخدا

نااندیش انداز. [ اَ اَ ] ( ص مرکب ) نااندیش که بدیهه باشد. ( دساتیر ). نااندیشنده. بدیهه گو.

فرهنگ فارسی

نا اندیش که بدیهه باشد

جمله سازی با نااندیش انداز

دوستدار در این کتاب با نام‌گذاری «فرهنگ دین‌خو» بر فرهنگ دینی ایران، نااندیشی و ناپُرسایی آن را به چالش و پرسش، کشیده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
میلف
میلف
نکوهیدن
نکوهیدن
لحظه
لحظه