ماهی افه

لغت نامه دهخدا

( ماهی آفه ) ماهی آفه. [ ف َ / ف ِ ] ( اِ مرکب ) ماهیابه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به ماهیابه شود.

فرهنگ فارسی

( ماهی آفه ) ماهیابه

جمله سازی با ماهی افه

از بس به ره عشق درو خار خلیده ست همچون دم ماهی شده هر پنجه ی پایم
منت ایزد را جهان فر ملک شاهی گرفت بانگ نام و دولتش از ماه تا ماهی گرفت
حدیث کوثر آن لب به خضر رخصت نیست زبان اگرچه به صد آب همچو ماهی شست
گر چو ماهی ما درین دریا خوشیم لیک خود را سوی ساحل می کشیم
کمند از گره کرده پنجاه کرد ز ماهی همی برد و بر ماه کرد
گر لطف تو دستگیر گردد گذرم چون شعله از آتش و چو ماهی از آب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال عشق فال عشق فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی