کین ستانی

لغت نامه دهخدا

کین ستانی. [ س ِ ] ( حامص مرکب ) انتقام. ( ناظم الاطباء ). انتقامجویی. انتقام کشی. خونخواهی. اخذ ثار:
چو کین آوری کین ستانی کنم
شوی مهربان مهربانی کنم.نظامی.رجوع به کین ستان شود.

فرهنگ فارسی

انتقام ٠ انتقامجویی ٠ انتقام کشی ٠ خونخواهی ٠ اخذثار ٠

جمله سازی با کین ستانی

💡 برافشان بهر مهر مه تخم پاک که درتیر مه زر ستانی ز خاک

💡 ببخش ای شاه دریادل بکوش ای خسرو عالم به‌گاه بخشش و کوشش دهی داد و ستانی‌ کین

💡 وگر می ستانی به ردش بکوش غرض بشنو از من کنم هر چه عرض

💡 چو رخسار شمن پرگرد و زردست همان چون بت ستانی بوستانت

💡 کزین سرو یابی وزان گل فشانی وزین مشگ بوئی و زان می ستانی

💡 جهانداری به از عالم ستانی که از خورشید ناید سائبانی

ددی یعنی چه؟
ددی یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز