کاهل اباد

لغت نامه دهخدا

( کاهل آباد ) کاهل آباد. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که دارای 50 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( کاهل آباد ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان

جمله سازی با کاهل اباد

آمد به سرم تیغ جفا بر کف و ترسم کاهل غرض از مردنم آگاه کنندش
چو کاهل شود مرد هنگام کار ازان پس نیابد چنان روزگار
جز داستان عشق مخوان، کاهل درد را زان خوبتر حکایت و زین به فسانه نیست
بر دل آگاه باشد غفلت جاهل گران خون زمزدوران کاهل کارفرما می خورد
نیست یکی کار که او آن نکرد ورنه چرا کاهل و بی‌کارمی؟
اسپیم پیر کوته کاهل همی دهند اسبی نه آنچنان که توانم بران نشست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تماس فال تماس فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت