کار چوبی

لغت نامه دهخدا

کارچوبی. ( ص نسبی ) زردوزی شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

زردوزی شده

جمله سازی با کار چوبی

مرد هر چوبی که می‌زد استوار ناله‌ای می‌کرد یوسف زار زار
خلایق را مدان جز سنگ و چوبی که تا آئی بخشم از زشت و خوبی
هیزم عطار عود است از سخن وز عمل در بند چوبی هیزم است
چنان خشک شد دردهانش زبان تو گفتی که چوبی است یا ارغوان
گر به هر چوبی کنی دندان خلال بی‌نوا گردی و افتی در وبال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز