پوست واشده

لغت نامه دهخدا

پوست واشده. [ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) پوست برکنده شده. از پوست برآمده. پوست به یک سوی شده. پوست بازشده.

فرهنگ فارسی

پوست برکنده شده برکنده شدن پوست

جمله سازی با پوست واشده

نعلی‌ست مه از اَبرَشِ او واشده از پی گویی‌ست خور از اَشقَرِ او نازده بر دم
غنچه‌ای، در هر طرف، با عندلیبی واشده خوش تماشایی‌ست یکسر دیده شو چون گلستان!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روله یعنی چه؟
روله یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز