نیکو سیاست
فرهنگ فارسی
جمله سازی با نیکو سیاست
به من حیفست شمشیر سیاستدار عبرت هم که بردم جان ز هجر و میبرم نام محبت هم
وانکه از هیبت سیاست او گرگ یاغی سگ شبان باشد
هر که ز بیم سیاست تو فرو خفت محشر برخیزد و نگردد بیدار
تا جور را سیاست او خوار و زار کرد بر دزد صد ستم ز سگ کاروان رسید
پایم ازین گنه که نه جاری به راه توست مستوجب سلاسل قهر و سیاست است