ناصر خوئی

لغت نامه دهخدا

ناصر خوئی. [ ص ِ رِ خ ُ ] ( اِخ ) ابن احمدبن بکر، مکنی به ابوالقاسم. قاضی ادیب و نحوی و شاعری آذربایجانیست. وی به سال 466 هَ. ق. تولد یافت و به سال 507 درگذشت. کتاب شرح اللمع ابن جنی را او تصنیف کرد. از اشعار اوست:
علیک باغباب الزیارة انها
تکون اذا دامت الی الهجر مسلکا
فانی رأیت الغیث اذا یسأم دائما
ویسأل بالایدی اذا هو امسکا.
( ازمعجم الادباء ج 19 ص 211 ) ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1091 ازالوغاة ).
و نیز رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ص 202 شود.

فرهنگ فارسی

احمد بن بکر مکنی به ابو القاسم قاضی ادیب و نحوی و شاعری آذربایجانیست.

جمله سازی با ناصر خوئی

همیشه دولت تو یاور و مساعد همیشه ناصر تو ایزد کروگر
بعد او خواجهٔ امام امین مَفخر شرع و یار و ناصر دین
جهان مسخر حکم تو باد و چرخ مطیع خدای ناصر عزم تو باد و بخت معین
یوسف پسر ناصر دین آنکه مر او را بر گردن هر زایرش از منت باریست
ناصر دین که شاخ دولت و دین از معالیش برگ و بر دارد
علاء دولت و دین، آنکه تیغش بهیجا ناصر اعلام دینست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خویش
خویش
عاری
عاری
افلاک
افلاک
کس شعر
کس شعر