نادر نصیرابادی

لغت نامه دهخدا

( نادر نصیرآبادی ) نادر نصیرآبادی.[ دِ رِ ن َ ] ( اِخ ) سیدنجم الدین حسین بن سیدقمرالدین، از پارسی گویان هند است و به روایت مؤلف شمع انجمن در قریه ایته از توابع نصیرآباد به دنیا آمده است. در شعر و علوم متداوله از شاگردان شاه سلامت اﷲ کشفی است. این ابیات در شمع انجمن به نام او ثبت است:
در بزم مرا بی رخت آهنگ نوا نیست
تا گل نبود بلبل من نغمه سرا نیست.رخسار یارم می کشد زلف پریشان در بغل
بنگر شب دیجور را خورشید تابان در بغل.من بلبلم ولی به گل شعله سرخوشم
بر شاخ نخل طور بود آشیان من.( از تذکره شمع انجمن ص 489 ).

فرهنگ فارسی

( نادر نصیر آبادی ) سید نجم الدین حسین بن سید قمرالدین از پارسی گویان هند است و به روایت مولف شمع انجمن در قریه ایته از توابع نصیر آباد بدنیا آمده است.

جمله سازی با نادر نصیرابادی

در سراپرده ی حوران شبِ خلوت تا روز نادر آن بود که بی زحمتِ رضوان بردیم
ره چون برم بکویت زانرو که نادر افتد در آشیان عنقا کرده ذباب منزل
به خود گفت من شاه و شهزاده ام ز شهزادگان نادر افتاده ام
دید بس نادر گیاهی سبز و تر می‌ربود آن سبزیش نور از بصر
ز نقشی که در خاطر آورده است بسی صورت نادر آورده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال ارمنی فال ارمنی فال زندگی فال زندگی فال چای فال چای