قلعه زنبور

لغت نامه دهخدا

قلعه زنبور. [ ق َ زَم ْ ع َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن، واقع در 33هزارگزی جنوب آخوره و 18هزارگزی راه اسکندری به داران. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنه آن 151 تن است. و آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، و شغل اهالی زراعت است. وراه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در ۳۳ هزار گزی جنوب آخوره و ۱۸ هزار گزی راه اسکندری بداران. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است.

جمله سازی با قلعه زنبور

روی آسایش نمی بیند دل پر آرزو خانه زنبور، هرگز نیست از غوغا خلاص
ز آرزوی یک انگشت انگبین چون طفل مکن به خانه ی زنبور، زینهار انگشت
شهدی که توان کرد لب خشکی ازو تر حیف است که در خانه زنبور شود خشک
هر سر مو بر تنم می کرد کار نیشتر گوشه آسایش من خانه زنبور بود
شغل اصلی مردم این منطقه کشاورزی، دامداری و پرورش زنبور عسل است.
اگر به غمزه سیراب، ابر کشت شوی چو خوشه سرزند از دانه نشتر زنبور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا