فراخ شلوار

لغت نامه دهخدا

فراخ شلوار. [ ف َ ش َل ْ ] ( ص مرکب ) تن پرور. کاهل. ( یادداشت بخط مؤلف ). نظیر آن در تداول عام: گیوه گشاد. ( امثال و حکم ): در همه عراق توان گفت مردی لشکری چنانکه به کار آید، نیست. هستند گروهی کیائی و فراخ شلوار. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ معین

( ~. شَ ) (ص مر. ) ۱ - کسی که شلوار گشاد دارد. ۲ - کنایه از: تنبل، تن پرور.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی آن که شلوار گشاد دارد.
۲. [مجاز] تنبل، تن پرور.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه پاچه های شلوارش گشاد باشد ۲ - تن پرور کاهل.

ویکی واژه

کسی که شلوار گشاد دارد.
کنایه از: تنبل، تن پرور.

جمله سازی با فراخ شلوار

💡 باشو پیراهن آستین‌کوتاه زرد دارد و شلوار خاکی. در بخش کوتاهی از فیلم که نایی پیراهنش را شسته، پیراهن گشاد بنفش می‌پوشد.

💡 به لطف صنعت آن دم که ترک سیمین بر بدان سرین سمن کون فرو کشد شلوار

💡 صد هزاران جبه و دستار گشت از وی گرو تا شبی با تاز بازی خفت و بی شلوار شد

💡 همچنین می‌توان نخ پنبه‌ای را با نخ کشیده شده مخلوط کرد و پارچه‌های کشباف مورد نیاز برای لباس‌هایی مانند شلوار جین و لباس‌های کشی تولید کرد.

💡 خلقی‌ست زین جنونزار عریان بی‌تمیزی دستار تا به زانو شلوار تا به گردن

💡 در زمان قاجار زنان در دشتستان دامنی پرچین به نام «شلوار باز» می پوشند و پیراهن بلندی که دو طرف آن چاک بلند دارد روی آن می پوشند اما نوعروسان شلواری به نام چامچور بر تن می کنند.

منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز