کلمه منحرف به معنای تغییر جهت، انحراف از مسیر اصلی یا دور شدن از هنجارهای معمول است. به طور کلی، این واژه به هر چیزی که از خط اصلی خود خارج شده باشد، اطلاق میشود. وقتی از منحرف صحبت میکنیم، به نوعی به وضعیتی اشاره داریم که در آن چیزی از مسیر صحیح یا مورد انتظار خود فاصله گرفته است. این انحراف میتواند در زمینههای مختلفی مانند رفتار، افکار یا حتی روندهای اجتماعی و فرهنگی مشاهده شود. بنابراین، منحرف نه تنها به معنای فیزیکی آن، بلکه به ابعاد گوناگون زندگی نیز مرتبط است و نشاندهنده نیاز به بازنگری در مسیرها و تصمیمات ماست.

منحرف
لغت نامه دهخدا
- مزاج منحرف؛ بیمارشده. مریض گشته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منحرف ارکان؛ چیزی که ارکان آن از استقامت خارج گردیده باشد. آنچه که پایه هایش خمیده و کج شده باشد:
ز شرم بیت معمورت طبایع منحرف ارکان
ز رشک سقف مرفوعت شده هفت آسمان درهم.کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 336 ).- منحرف افتادن؛ منحرف شدن: بدین سبب صداقت ایشان تام نبود و از عدالت منحرف افتد. ( اخلاق ناصری ). رجوع به ترکیب بعد شود.
- منحرف شدن؛ برگشتن و خمیده شدن. ( ناظم الاطباء ). پیچیدن. کج شدن. میل کردن از. بیرون شدن از استقامت.( یادداشت مرحوم دهخدا ): بینا و نابینا که از جاده منحرف شوند تا در چاه افتند هرچند در هلاکت مشارکت دارند اما بینا ملوم است و نابینا مرحوم. ( اخلاق ناصری ). تا مزاج به کلی از قرار اصل منحرف نشود تغییر نپذیرد. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 13 ).
- منحرف کردن؛کج کردن. کیبیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منحرف گردیدن ( گشتن )؛ منحرف شدن: به اندک زیادتی که به کار برد زود از سمت اعتدال منحرف گردد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 110 ). پس بر او واجب بود که معاشرت و مخالطت نوع خود کند بر وجه تعاون والا از قاعده عدالت منحرف گشته باشد. ( اخلاق ناصری ). اگر به کلی خواب از نفس منع کنند. مزاج از اعتدال منحرف گردد. ( مصباح الهدایة چ همایی ص 281 ). و هر گاه که مزاج دل به محبت و میل به دنیا منحرف گردد... علم سبب زیادتی مرض هوا گردد. ( مصباح الهدایة ایضاً ص 58 ). رجوع به ترکیب قبل شود.
|| آنکه از راه راست و پاکدامنی بیرون شده. آنکه بر طریق عفت و تقوی نباشد.
- منحرف شدن؛ از طریق عفت و تقوی یک سو شدن.
|| ( اصطلاح هندسه ) شکل مربعی که دو ضلع آن غیر متساوی و موازی باشند. ( ناظم الاطباء ). شکل مسطحی دارای چهار ضلع که نه مربع و نه مستطیل و نه معین و نه شبه معین باشد ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). هر مربعی که خارج از حدود مربع صحیح و مربع مستطیل و مربع معین و مربع شبه معین باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): چهار سوها چند گونه اند. نخستین مربع است که متساوی الاضلاع گویند و این آن است که هر چهار پهلوی او با یکدیگر راست و برابر باشند و زاویه هر چهار قائمه باشد. بر مثال خشت و هر دو قطر که از زاویه ای برآید همچند یکدیگر باشند. و دیگر مستطیل که درازا دارد و این آن است که هر چهار زاویه او قائمه باشند و هر دو قطر متساوی و هر پهلویی از او آن پهلو را راست باشد که برابر اوست و مخالف آن را که بدو پیوندد. و سه دیگر معین است و این آن است که هر چهار پهلوی او راست باشند و هر دو قطر او یکدیگر را نه راست بود و همه زاویه های او نه قائمه. و چهارم ماننده معین است و این آن است که هر دو قطر او نه راست بود و هر دو ضلع برابر، یکدیگر را راست باشند و دیگر مخالف و هر چه از چهار پهلوها جز این باشد او را منحرف خوانند... ( التفهیم ص 11 ). ذوزنقه. رجوع به ذوزنقه و کشاف اصطلاحات الفنون شود. || نزد صرفیان، اسم حرفی از حروف هجا یعنی لام است زیرا که زبان در موقع نطق بدان، منحرف می گردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کج رونده، از راه دررفته.
فرهنگ فارسی
( اسم ) از راه کج رونده. ۲ - شکل مربعی که ضلعهای مقابل آن با هم مساوی نباشند و زوایای آن نیز قایمه نباشند.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
بازیگران امانوئل بئار و گاسپار اولیل.
• امانوئل بئار در نقش Odile
• گاسپار اولیل در نقش ژان Demas نام مستعار Yvan
• گرگوار لوپرنس رانگه در نقش Philippe
• Clémence مایر به عنوان کتی
• ساموئل Labarthe به عنوان رابردرت
• ژان Fornerod به عنوان ژرژ
• اریک Kreikenmayer به عنوان گارد
منحرف برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ جشنواره فیلم کن به نمایش درآمده است.
• مارشال بیل. آندره Téchiné, Manchester University Press, 2007, شابک ۰ - ۷۱۹۰ - ۵۸۳۱ - ۷
جمله سازی با منحرف
منحرف از نگه آن قبله ابرو گردد این ترازوی سبکروح به یک مو گردد
شود گر منحرف ناگه مزاجت ندانی چیست علت هم علاجت
تا نگردد به سنت ملی جشنها منحرف ز روز نخست