عمو غلی

لغت نامه دهخدا

عموغلی. [ ع َ ] ( اِ مرکب ) ( از: عمو + غل،پسر + یاء نسبت ) عمواوغلی. رجوع به عمواوغلی شود.

فرهنگ فارسی

عمو اوغلی

جمله سازی با عمو غلی

زن بیامد بر گمان آنک شو سوی در خفتست و آن سو آن عمو
مانده‌ام جان عمو در بر دشمن تنها شده صد پاره ز شمشیر تنم سر تا پا
خصم گفتش رو به من کن حق بگو رو چه سوی آسمان کردی عمو
تا چه حد از بهر فرزند ای عمو می روی این راه را با من بگوی
خواجه تا نشناسی ای جان عمو قدر و شأنش را ندانی تا نگو
تا به کی گویی من و من ای عمو گوییا نشناختی خود را نکو