ضحاک

ضحاک

این واژه در زبان فارسی معانی و مفاهیم خاصی دارد. در زیر به برخی از این معانی اشاره می‌شود:

معانی لغوی: واژه ضحاک در عربی به معنای خنده‌رو یا خندان است و این معنی به شخصیت‌های مثبت و شاداب مرتبط است. اما در فرهنگ ایرانی، این واژه بیشتر با شخصیت ستمگر ضحاک شناخته می‌شود.

شخصیت افسانه‌ای: ضحاک در اسطوره‌های ایرانی، به‌ویژه در شاهنامه فردوسی، به عنوان یک شخصیت منفی و ظالم شناخته می‌شود. او پادشاهی است که به دلیل جنایاتش و به‌خصوص به خاطر اینکه دو مار بر روی دوش خود دارد، معروف است. این شخصیت نماد ظلم و فساد است و در نهایت به دست کاوه آهنگر و دیگران شکست می‌خورد.

استفاده در ادبیات: ضحاک به عنوان نمادی از ظلم و بیدادگری در ادبیات فارسی به کار می‌رود و نماینده‌ای از نیروهای اهریمنی و شرور است که در برابر نیروهای نیک و عدالت قرار دارد.

لغت نامه دهخدا

ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( ع ص ) بسیارخند ( و هو ذَم ٌ ). ( منتهی الارب ). خنده کننده. ( مهذب الاسماء ):
زشت آن زشت است و خوب آن خوب و بس
دایم این ضحاک و آن اندر عَبس.مولوی.|| راه روشن و آشکار. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || ( اِ ) میانه راه ( بتخفیف «ح » نیز آمده است ). ( منتهی الارب ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن امیةبن ثعلبة. صحابی است. ( منتهی الارب ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن بهلول الفقیمی. محدث است. ( الموشح ص 106 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن حمزة. محدث است.
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن خلیفةبن ثعلبةبن عدی بن کعب بن عبدالاشهل الانصاری، از بنی قریظه. او معاصر پیغمبر اکرم بوده است. ( امتاع الاسماع چ مصر ص 246 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا] ( اِخ ) ابن زمل بن عبدالرحمن. محدث است. و او از سکاسک بن اشرس بن کنده است، و سکاسک بطنی است از کنده. ( عقدالفرید ج 3 ص 342 ) ( سیره عمربن عبدالعزیز ص 148 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن سفیان بن عوف بن کعب الکلابی مکنی به ابوسعید. صحابی شجاع. او نخست مأمور اخذ زکوة و عامل بر صدقات بنی کلاب از جانب پیغمبر اکرم بود. سپس بسیّافی برگزیده شد و بالای سر پیغمبر اکرم می ایستاد با شمشیری حمایل کرده و وی را با صد سوار برابر می نهادند و گویند بسال 11 هجری در قتال با اهل رده از بنی سلیم شهادت یافته است. قال النبی صلی اﷲ علیه و سلم للضحاک بن سفیان: ما طعامک ؟ قال: اللحم و اللّبن. قال ثم الی ماذا یصیر؟ قال یصیر الی ما قد علمت. قال: فان اﷲ عزّ و جل ضرب ما یخرج من ابن آدم مثلاً للدنیا. ( عقدالفرید ج 3 ص 122 ) ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 438 ). صاحب عیون الاخبار گوید: حدثنی محمدبن داود قال حدثنا ابوالربیع عن حماد عن علی بن زید عن الحسن ان النبی ( ص ) قال للضحاک بن سفیان: ماذا طعامک ؟ قال: اللحم و اللبن. قال: ثم یصیر الی ماذا قال ثم یصیر الی ما قد علمت َ. قال: فان اﷲ ضرب مایخرج من ابن آدم مثلاً للدنیا. ( عیون الاخبار ج 2 ص 327 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن سلیمان بن سالم بن دهایة ابوالازهر المرئی الاوسی، منسوب به امری ءالقیس بن مالک. وی ببغداد شد و بدانجا اقامت گزید و بنحو و لغت آشنائی داشت و شعرنیکو میسرود و بسال 547 هَ. ق. درگذشت. او راست:

فرهنگ معین

(ضَ حَّ ) [ ع. ] (ص. ) بسیار خنده کننده.

فرهنگ عمید

بسیارخندان: زشت آن زشت است و خوب آن خوب و بس / دائم آن ضحاک و این اندر عَبَس (مولوی: ۱۰۲۵ ).

فرهنگ فارسی

ابوبکر احمد بن محمد بن عمر و شیبانی ( ف. ۲۸۷ ه.ق. ). وی ۱۶ سال منصب قضای اصفهان داشت و کتب او در فتنه زنج ببصره از میان مقدار ۵٠٠٠٠ حدیث از حافظه خود نوشت. ضحاک مذهب ظاهری داشت و قیاس را منکر بود.
( صفت ) بسیار خنده کننده بسیار خند.
کسی که بیوت سبعه را که به نام کواکب هفتگانه بنا شده بود بعلمائ سبعه که از جمله آنان تیگلوش بابلی است بازداد.

فرهنگ اسم ها

اسم: ضحاک (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: zahak) (فارسی: ضَحاک) (انگلیسی: zahak)
معنی: در عربی بسیار خنده کننده، از شخصیتهای ستمگر شاهنامه، ایرانیان از گذاشتن این نام روی پسران پرهیز می کنند

دانشنامه آزاد فارسی

ضَحّاک
نقاشی تخیلی اساطیر ایران، ژاپن
شخصیتی اهریمنی در اسطوره های ایرانی. نامش محرّف آژی دهاک و لقبش بیوَرسپ (دارندۀ هزار اسب) است. در اوستا عفریتی است سه پوزه، سه کلّه، و شش چشم و سیه کار. در شاهنامه پسر مرداس تازی و در بُندَهِش پسر اروندسپ است. به روایت شاهنامه بر جمشید جم که فر ایزدی از او گسسته بود، پیروز شد و او را بکشت. ابلیس ضحاک را بفریفت تا پدر خویش را به چاه اندازد، سپس بر کتف هایش به نیرنگ بوسه زد و دو مار از جای بوسه ها رویید که خوراکشان مغز آدمیان بود، هزار سال پادشاهی کرد و سرانجام مردم که از ستمکاری های او به جان آمده بودند، به رهبری کاوۀ آهنگر قیام کردند، فریدون را بر تخت نشاندند و ضحاک در کوه دماوند تا ابد به بند کشیده شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ضحاک (ابهام زدایی). ضحاک ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ضحاک بن عبدالله مشرقی، یکی از یاران امام حسین (علیه السّلام) و فراری از جنگ با اجازه امام• ضحاک بن قیس، یکی از رجال بزرگ سیاسی و نظامی در اوایل دوران حکومت بنی امیه از همراهان معاویه• ضحاک بن مخلد، عالم و محدّث بصری قرن دوم و سوم و از موالی بنی شیبان

جملاتی از کلمه ضحاک

بامیان یکی از شهرهای کهن و تاریخی افغانستان امروزی محسوب می‌گردد. وجود پیکره‌های تخریب شده بامیان، اولین پارک ملی دره آجر، غلغله، شهر ضحاک که در جغرافیایی بامیان و بند امیر این شهر را به یکی از مراکز مهم توریستی افغانستان تبدیل نموده بود. این پیکره‌های عظیم بودا در مارس ۲۰۰۱ توسط حکومت طالبان منفجر شدند. پیکارجویان طالبان قصد داشتند با تخریب یادبودهای بوداییسم، «آثار شرک» را در منطقه از بین ببرند.
برتخت نشستن فریدون شاه پیشدادی بعد از شکست ضحاک مصادف با اول مهرماه بود زادگاه فریدون واقع در لاریجان امل می‌باشد، پایتخت او هم کوس باستانی واقع نور در امروزی می‌باشد
سند تاریخی رواج اساطیر ایران در ارمنستان و مورد علاقه ملت ارمنی بودن آن‌ها، در کتاب تاریخ ارمنستان خورناتسی به خوبی منعکس است. وی از اساطیر ایرانی که مورد علاقه ارمنیان بوده به‌طور عام و از رستم و ضحاک به‌طور مشخص نام می‌برد.
شانزدهم روز است از مهرماه و نامش مهر؛ و اندرین روز افریدون ظفر یافت بر بیوراسب‌جادو آنک معروف است به ضحاک؛ و به کوه دماوند بازداشت؛ و روزها که سپس مهرگان است همه جشن‌اند بر کردار آنچ از پس نوروز بود؛ و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و بدین دانندش.
ادریس الضحاک (عربی: ادریس الضحاک؛ زادهٔ ۱۵ اوت ۱۹۳۹) یک سیاست‌مدار اهل مراکش است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم