عمر رازی

لغت نامه دهخدا

عمر رازی. [ ع ُ م َ رِ ] ( اِخ ) والد امام فخرالدین رازی. ملقب به ضیاءالدین. رجوع به ضیاءالدین ( عمر... ) شود.
عمر رازی. [ ع ُ م َ رِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن ابی بکر رازی شافعی. فقیه بود و تا سال 707 هَ.ق. در قید حیات بوده است. او راست: جامعالفتاوی فی اقوال الائمة الاربعة. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 273 ).

فرهنگ فارسی

ابن احمد بن ابی بکر رازی شافعی فقیه بود و در سال ۷٠۷ قمری در قید حیات بوده است

جمله سازی با عمر رازی

به نزد شکر رازی است کز جهان آن را شکر همی نکند جز به سوی کام انهی
رازی رانم ترا به کس بر مسرای گر بایدت آبرو فضیلت مدرای
با دل گفتم که با تو رازی دارم با حضرت دوست من نیازی دارم
هست رازی ازلی در دل شیراز نهان خرّم آن روز که من بر سر آن راز رسم
رؤسای دانشگاه رازی از بدو تأسیس تاکنون به شرح زیر بوده‌اند:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
امری
امری
بخش
بخش
معجر
معجر
تمسک
تمسک