شتر غمزه

لغت نامه دهخدا

شترغمزه. [ ش ُ ت ُ غ َ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) تعبیری ریشخندآمیز از غمزه کننده ای که زیبا نباشد. ( از فرهنگ نظام ). || غمزه شتری. کنایه از فریب و بدی است. ( از آنندراج ). مکر و فریب. || قباحت. || فساد و بدی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

تعبیری ریشخند آمیز که از غمزه کننده زیبا نباشد. یا قباحت.

جمله سازی با شتر غمزه

نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد
این جان بودت کشور و دل باشدت اورنگ کاکل بسرت افسر و از غمزه سپاهت
چشمت از غمزه زکف برد دل شیدا را چون توان باز پس از ترک ستد یغما را
خسته او را که او از غمزه تیر انداخته‌ست من دل و جان را به تیر غمزهٔ او خسته‌ام
خون گشتم از تو باغ و بهار که بوده ای؟ کشتی مرا به غمزه مسیحای کیستی؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال حافظ فال حافظ فال پی ام سی فال پی ام سی فال مارگاریتا فال مارگاریتا