شاکر مصری

لغت نامه دهخدا

شاکر مصری. [ ک ِ رِ م ِ ] ( اِخ ) رجوع به محمد شاکربن علی بن حسن السالمی معروف به عقاده شود.

جمله سازی با شاکر مصری

عالمی را چو از تو شاکر دید گشت در دام خدمت تو شکار
چون ازینجا وا رهی آنجا روی در شکرخانهٔ ابد شاکر شوی
عاشق درویش تا دانست ذوق صبر و شکر بر جفاهای تو صابر وز بلاها شاکر است
ای گرامی بنده شاکر مرا با دو اسم من بشو ذاکر مرا
دل من بنده نیز ای فخر میران همه ساله ز مهر توست شاکر
شاهنشهی که شاکر و با آفرین روند زوار او ز درگه و مهمان او ز خوان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ادریان
ادریان
خاطرات
خاطرات
ترکش
ترکش
راه و رسم
راه و رسم