شانه ٔ کرباس
فرهنگ فارسی
جمله سازی با شانه ٔ کرباس
کلیم الله تعجب کرد و برخاست که تا کرباس و گور او کند راست
در زبان فارسی تُرنا به لُنگ یا کرباس بههمپیچیده و تابدادهشدهای گویند که با آن یکدیگر را میزنند. واژه تُرنا و صورت دیگر آن «طُرنا» در متون فارسی و فرهنگهای فارسی کهن نیامدهاست.
چون رهی پیش تو هر سالی بجائی رفتمی رفتن من بودهمچون رفتن کرباس تن
ابریشم بافی و مَرخَز بافی خراسان، عبا بافی نایین و بوشهر، سوزندوزیهای جنوب و کرباسبافیهای کویر، آنها را شیفته خود کرد و دست در کار آنها نیز شدند.
زمانی بود گل چون ماه در میغ برشه رفت با کرباس و با تیغ
کاورم کرباسهای خود بذرع یابم آگاهی از آن در اصل و فرع