لغت نامه دهخدا
سبک رختی. [ س َ ب ُ رَ ] ( حامص مرکب ) سبک سری. || مجازاً، افکندن ِ اسب ْ سوار را تا سبک شود:
که با من جهان سختئی میکند
ستورم سبک رختئی میکند.نظامی.
سبک رختی. [ س َ ب ُ رَ ] ( حامص مرکب ) سبک سری. || مجازاً، افکندن ِ اسب ْ سوار را تا سبک شود:
که با من جهان سختئی میکند
ستورم سبک رختئی میکند.نظامی.
سبک سری مجازا افکند اسب سوار را تا سبک شود
💡 از غارت چشمت اندرین شهر رختی به دکان نمیتوان برد
💡 صد بار، ز بیداد تو رختی که ندارم از عالم هستی بعدم پیش کشیدم
💡 بود که دامن رختی زنو بدست آرم بعهد باذل تشریف محفل جمهور
💡 وگر خوابی بدیدی نیکبختی به گرداب خیال افتاده رختی
💡 از قافله گرمروان تو نباشد رختی که به سیلش شرراندود نیابی