سالار اخور

لغت نامه دهخدا

( سالار آخور ) سالار آخور. [ رِ خوَر / خُر ] ( ترکیب اضافی، اِمرکب ) آنکه اسبان و چهارپایان شاه بدو سپرده شده است. آنکه تعهد تربیت و نگاهداری ستوران شاه را بعهده دارد. سرمهتر. رئیس مهتران. رئیس اصطبل:
چو زآنگونه نیرنگها کرد راست
ز سالار آخورخری دَه بخواست.فردوسی.رجوع به سالار شود.

فرهنگ فارسی

( سالار آخور ) آنکه اسبان و چهارپایان شاه بدو سپرده است

جمله سازی با سالار اخور

💡 ای قافله سالار دلی را دریاب افتاده جدا ز منزلی را دریاب

💡 گر بی‌خطر شبی به سر آری دلیل آن شب زنده داری سر و سالار کشور است

💡 یک روز بپرسید منوچهر ز سالار کاندر همه عالم چه به ای سام نریمان

💡 نه اسب و سلیح و نه پای و نه پر نه گنج و نه سالار و نه نامور

💡 به حال قافله سالار جمله اهل حرم شدند همدم و هم ناله چون جرس با هم

میسترس یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز