تخته ی تعلیم لغزیدن ز نعلینش دهد خضر هرکس را که در عشق تو رو بر راه کرد
شاید این طور توان یک دو قدم پیش افتاد هیچ بهتر به ره شوق ز لغزیدن نیست
در بیابانی که سعی بیخودی رهبر شود راه صد مطلب به یک لغزیدن پا، سر شود
ما سبکساریم، از لغزیدن ما چاره نیست عاقلان با این گرانسنگی، چرا لغزیدهاند
از عصا در عهدِ پیری کم نشد گمراهیم پایِ دیگر بهرِ لغزیدن به دست آمد مرا
داغ معماری اشکمکه به یک لغزیدن عافیتها شد ازین آبله برپا، برپا