لغت نامه دهخدا
روباه ترکی. [ هَِ ت ُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) خارپشت بزرگ تیرانداز. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ریکاشه. ( شرفنامه منیری ).
روباه ترکی. [ هَِ ت ُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) خارپشت بزرگ تیرانداز. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ریکاشه. ( شرفنامه منیری ).
( اسم ) خارپشت بزرگ تیرانداز سیخول.
💡 علاوه بر گونههای یاد شده، مناطق اطراف تالاب برخی حیوانات وحشی مانند گرگ، روباه و مار و انواع مارمولک نیز زندگی میکنند.
💡 بوانات از لحاظ تنوع جانوری غنی و جانورانی مثل گراز، کفتار، روباه، گرگ و در مواردی خرس و یوزپلنگ مشاهده شده است.
💡 در این بوستان پستاندارانی چون شوکا، مرال، خرس قهوهای، پلنگ، روباه، گربه جنگلی، گراز و شغال زیست میکنند.
💡 به نامت ار بنگارند روبهی بر خاک چو صید خواهی ازو، شیر گیرد آن روباه
💡 بنام خشمش روباه ماده در گسلد ز شیر پنجه و ساعد، ز پیل گردن و ران
💡 روز صید تو به چشم تو چه روباه و چه شیر روز رزم تو بر تو چه پیاده چه سوار