رایت شکستن

لغت نامه دهخدا

رایت شکستن. [ ی َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) از هم باز کردن و خرد کردن اجزای علم از چوب و چرم و پارچه و جز آن.
- رایت کسی را شکستن؛ بمجاز، مغلوب کردن و شکست دادن و کشتن او:
آهسته تر نه ملک خراسان گرفته ای
وآسوده تر نه رایت سنجر شکسته ای.خاقانی.در خانه رایتش ملک الموت چون شکست
سودی نداشت رایت خصمان شکستنش.خاقانی.

فرهنگ فارسی

از هم باز کردن و خرد کردن اجزای علم از چوب و چرم و پارچه و جز آن.

جمله سازی با رایت شکستن

💡 برای آزمایش بار من بر کوه نه یک دم ببین خواهد شکستن کوه را صد جا کمر یا نه

💡 گل و می از لب و رخساره اش می ریخت هرجانب شکستن داشت امشب توبه ام، بیهوده نشکستم

💡 حمله لغزش از طریق شکستن رمز به توابع جایگشت یکسان عمل می‌کند. این توابع می توانند از بیش از یک دور رمز تشکیل شده باشند. به عنوان مثال اگر یک رمز از یک فهرست کلید متناوب استفاده کند، به طوری برای هر دور بین

💡 از خزان آیینه دارد صبح تا گل می‌کند جز شکستن نیست رنگ ما اگر دارد بهار

💡 حد خستگی یا استحکام خستگی بالاترین استرسی است که یک ماده می‌تواند برای یک تعداد سیکل بدون شکستن تحمل کند.

💡 از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به شکستن تابو اشاره کرد.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
باوانم یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز