لغت نامه دهخدا
رایت شکستن. [ ی َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) از هم باز کردن و خرد کردن اجزای علم از چوب و چرم و پارچه و جز آن.
- رایت کسی را شکستن؛ بمجاز، مغلوب کردن و شکست دادن و کشتن او:
آهسته تر نه ملک خراسان گرفته ای
وآسوده تر نه رایت سنجر شکسته ای.خاقانی.در خانه رایتش ملک الموت چون شکست
سودی نداشت رایت خصمان شکستنش.خاقانی.