دریای اصفر

لغت نامه دهخدا

دریای اصفر. [ دَرْ ی ِ اَ ف َ ] ( اِخ ) بحر اصفر. دریای زرد. رجوع به بحر اصفر ذیل بحر شود.

فرهنگ فارسی

بحر اصفر. دریای زرد

جمله سازی با دریای اصفر

💡 کی تواند یافت جانم گوهر دریای دین تا بود این پنج حس و چار گوهر لنگرم

💡 گوهر کان کرامت کز کف دُربار او خلق را مستغرق دریای احسان یافتم

💡 چشمی که شود گریان از پرتو خورشیدش در هر گره قطره دریای دگردارد

💡 گوهری شهوار از دریای لطف آمد برفت کاندر این عالم نمی‌داند کسی او را بها

💡 از بس هجوم گریه ز دریای چشم من هر قطره لجه‌ای‌ست که آن را کنار نیست

💡 وه که در دریای خون افتاده‌ام با تو چون گویم که چون افتاده‌ام؟

رویداد یعنی چه؟
رویداد یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز