لغت نامه دهخدا
خوی بیاوردن. [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ وَ دَ ] ( مص مرکب ) عراق.( تاج المصادر بیهقی ). عرق کردن. ( یادداشت مؤلف ).
خوی بیاوردن. [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ وَ دَ ] ( مص مرکب ) عراق.( تاج المصادر بیهقی ). عرق کردن. ( یادداشت مؤلف ).
عراق عرق کردن
💡 شما را سوی پارس باید شدن شبستان بیاوردن و آمدن