خراب معتصم

لغت نامه دهخدا

خراب معتصم. [ خ َ ب ِ م ُ ت َ ص َ] ( اِخ ) نام موضعی است به بغداد. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام موضعی است ببغداد

جمله سازی با خراب معتصم

ق، معتصم -خلیفه بعدی عباسی- که به محمد تقی بدبین بود در سال ۲۲۰ ه‍.ق او را به بغداد فراخواند.
موسی که اندر خیل تو بد معتصم بر ذیل تو بی اقتضای میل تو نشناخت آتش از رطب
صد بنده داری در توانایی و مردی و هنر صد ره فزون از مقتدر وز معتصم و زمستعین
طاغوتهاى زمان: مامون و معتصم (هفتمين و هشتمين خليفه عباسى ) بودند.
ابوتمام قصائدى سرود و معتصم به وى جايزه داد و او را بر شعراى ديگر مقدم داشت.
ظفر به بند کمند تو معتصم شد و گفت که فتح را به ازین نیست هیچ حبل متین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال چوب فال چوب فال اعداد فال اعداد فال تخمین زمان فال تخمین زمان