حلقت هشوریم

لغت نامه دهخدا

حلقت هشوریم. [ ] ( اِخ ) ( بمعنی مزرعه شمشیرها ) و آن مکانی میباشد در نزدیکی جبعون و بواسطه جنگ هولناکی که در آن واقع شد بدین اسم نامیده شد. و بگمان دریک دروادی العسکر واقع بوده است. ( از قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

و آن مکانی می باشد در نزدیکی جبعون و بواسطه جنگ هولناکی که در آن واقع شد بدین اسم خوانده می شود

جمله سازی با حلقت هشوریم

گر خسته شود کفت کفی دگرت بخشد ور خسته شود حلقت در حلقه سلطانی
بدان حلقه حلقت اگر قید شد خلاصت محال است هرگز دگر
جهد کن تا نفسی می رود اندر حلقت مگر آری دلِ دلسوخته‌ای را با دست
قدم زین چنبر آن ساعت توانی که جان بر چنبر حلقت رسانی
باش تا چنگ مرگ دریا زد نای حلقت ز نان بپردازد
الا ای فاخته خوش حلقی آخر ز حلقت جانفزای خلقی آخر
گذر زین چنبر آن ساعت توانی که جان برچنبر حلقت رسانی
گر آید شربت غیبی به حلقت نماند نیز نام و ننگ خلقت
کشد چون‌ گردباد آخر ز حلقت گریبانی که دامانی ندارد
۱) مینای دل، ۳) فدات بگردم، ۵) حرف تازه، ۶) راز حلقت (بدون کلام)، ۸) سراب، ۱۰) کتاب هستی، ۱۲) فریاد
وگر ده سفره پیش آرند خلقت نگه می‌دار آنجا نیز حلقت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی